رمان رز سیاه icon

رمان رز سیاه

★★★★★
★★★★★
(0.00/5)

1.0Free6 years ago

Download رمان رز سیاه APK latest version Free for Android

Version 1.0
Update
Size 3.06 MB (3,207,960 bytes)
Developer Deniz.Studio
Category Apps, Books & Reference
Package Name ir.ali.gholami.rsiah
OS 4.1 and up

رمان رز سیاه APPLICATION description

دانلود رمان رز سیاه

ژانر: #جنایی #پلیسی
خلاصه :

رزسیاه قسمتی از داستان پر درد دختری از جنس مهر را به قلم میکشد.
تا ثابت کند قلب های مهربان نیز میتوانند از درد سیاه و پر از نفرت شوند.
رز دختری از خانواده مشهور که با گره خوردن به گذشته شوم پدر و مادرش اتفاقات تازه ایی را تجربه می‌کند.
قسمتی از متن رمان :

دستی به موهام کشیدم و دوباره خودمو توی آیینه نگاه کردم.
همه چی مرتب بود دستی به دامنم کشیدم و از آیینه دل کندم. از اتاق خارج شدم دیرم شده بود.

پا تند کردم و از پله ها پایین رفتم و وارد سالن غذا خوری شدم نگاهی به ساعتم انداختم و بلند سلام کردم. ۸:۱۰

مامان- سلام به روی ماهت دخترم بیا بشین صبحانتو بخور که دیرت نشه
به روی مامان لبخند زدم و پشت میز نشستم و درجوابش گفتم:
-راستشو بخوایین دیرم شده
بابا با لحن ارومی گفت:
-عجله نکن دخترم صبحانتو کامل بخور
-چشم
سرمو که بلند کردم با نهال چشم تو چشم شدم
چشمکی از روی شیطنت زد و. با لبخند جوابش رو دادم .

مامان-رکسانا بیدار نشده?
کمی از آب پرتقالم رو خوردم و شانه ایی بالا انداختم.
دانیال- صبحانتو بخور مامان جان. رکسانا همیشه بی نظمه!
با چشمای ریز شده دانیال رو نگاه کردم و لیوانم رو روی میز گذاشتم. باز هم بحث همیشگی نمیدونم کی میخواستن به این کدورت پایان بدن.

رکسانا سلام ارومی داد و پشت مید نشست
مثله همیشه شیک عطر خوشبوش مشامم رو پر کرد اسمش رو زیر لب زمزمه کردم ویکتوریا
رکسانا همیشه از این عطر استفاده میکرد بوی خوبی داشت.

اروم از جام بلند شدم و به سمت بابا رفتم گونشو بوسیدم و این کارو برای مامان هم انجام دادم و با خداحافظی بلندی از سالن خراج شدم اما با صدای رکسانا متوقف شدم.

- صبر کن میرسونمت
من میتونستم با راننده برم اما خیلی زود علت اسرار رکسانا رو فهمیدم اون میخواست از نگاه های سرزنش بار دانیال فرار کنه پس سکوت کردم و با لبخند دنبالش رفتم. Novel Black Rose

Genre: # # criminal police
Summary :

York: Black Rose painful part of the story of a girl of October to take the pen.
Black Pain can also prove to kind hearts are full of hatred.
Rose daughter of a famous family with his parents tied to my past experiences to new events.
Part of the text of the novel:

I looked at myself in the mirror again manually pulled my hair.
Everything was sorted manually into my lap and mirror the waste. I'm late, I was out of the room.

I went fast up and down the stairs and into the dining room, I looked at my watch and I got up. 8:10

Come sit on my Hi Mom months Sbhantv not to eat that late again
Mom smiled and sat down on the desk and told Drjvabsh:
I'm late -Rastshv Bkhvayyn
Baba with calm tone, said:
-Jlh not eat my full Sbhantv
-Eye
I lifted my head that I was with seedlings Eye to Eye
Wink of mischief went on. I gave the answer with a smile.

Mom-Roxana not wake up?
I got up and looked Thinning Prtqalm little water.
Danyal- Sbhantv eat Mom died. Roxana always without Nzmh!
I looked at Daniel's eyes were fine with and Lyvanm put on the table. Again, I do not know who wanted to debate the opacity of the body.

Hi Roxana went and sat behind Mead
Like the always stylish perfume filled the Khvshbvsh Mshamm his name was whispered Victoria
Roxana always had a good smell of the fragrance used.

I got up and went to the side of the cup cool Gvnshv kissed Dad and Mom do and I did it for my farewell tribute long hall but was stopped by the sound of Roxana.

- Wait Myrsvnmt
I could go with the driver, but soon realized he wanted to look at the cause of Roxana secrets of silent reproach Daniel got away with it so I went after him with a smile.
↓ Read more
رمان رز سیاه screen 1 رمان رز سیاه screen 2 رمان رز سیاه screen 3 رمان رز سیاه screen 4