رمان میخواهمت icon

رمان میخواهمت

★★★★★
★★★★★
(1.00/5)

1.0Free6 years ago

Download رمان میخواهمت APK latest version Free for Android

Version 1.0
Update
Size
Developer Deniz.Studio
Category Apps, Books & Reference
Package Name ir.ali.gholami.mikhahamat
OS 4.1 and up

رمان میخواهمت APPLICATION description

دانلود رمان میخواهمت


خلاصه رمان :

ماجرای دو دانشجوی هنر که از همان اولین دیدار با یکدیگر به مشکل بر می خورن و دعوا درگیری هاشون
راه جدیدی در زندگی براشون باز می کنه
قسمتی از رمان :

باران همانندِ شلاق روی صورتش تازیانه می زد…
سوگند با تمامِ سرعتی که داشت به سمتِ درِ دانشگاه می دوید!
“وای عجب غلطی کردم ماشین نیاوردما…خیسِ آب شدم”

صدای جیغ مانندی او را متوقف کرد و به عقب برگشت…
-سوگند…چرا شبیهِ موش آب کشیده شدی؟

شانه ایی بالا انداخت و با حالتِ زاری نگاهِ نارگل کرد
-چه می دونم بابا…گفتم اولِ مهرِ هوا بوی خوب میده ماشین نیارم،از کجا می دونستم
قرارِ خداوندِ مهربون از آسمون شلنگ بگیره رومون!

نارگل خندید و سوگند رو به زیرِ چترش هدایت کرد
-خب بابا حالا دیگه به پرو پای خدا نپیچ یهو دیدی زد سوسکمون کردا!از من گفتن

سوگند دستهاش رو زیرِ بغلش برد تا از لرزششون کم شه
-خدای شما با من شوخیش گرفته بعدش تو طرفداریشو می کنی؟
-اِ…مگه تو عاشقِ بارون نبودی؟پس چرا غر می زنی؟

سوگند همونطور که یک قدم به جلو بر می داشت گفت:
-هنوزم هستم…اما نه با مانتوی نازک و بدونِ ماشین

نارگل پاتند کرد به سمتِ درِ ورودی
-حالا برو دعا کن حراست به همین مانتوی نازکت که خیس شده و چسبیده به تنت گیر نده

سوگند با کف دست به پیشونیش زد
-وای نه…فقط همینو کم دارم،یعنی اینا به بلایایِ طبیعی هم گیر میدن؟
نارگل دستش رو کشید و با غیظ نگاهش کرد
-حالا میشه به جای این حرفا بیایی بریم تا از همین جلسه ی اول دیر نرسیم سرِ کلاس؟

سوگند همونجوری که پاهاش رو شلخته وار روی زمین می کشید پوزخندی زد
-نیست ما همیشه سرِ موقع می رسیم کلاس،واسه همین خیلی مهمِ جلسه ی اول دیر نکنم
-خانم هنرمند…دقیقا به خاطرِ همینه که می گم زود بریم که از همین اولِ کاری توی چشمِ استاد بی نظم نیایم
↓ Read more
رمان میخواهمت screen 1 رمان میخواهمت screen 2 رمان میخواهمت screen 3 رمان میخواهمت screen 4