رمان نبض نسل من

‍ بعد از رمان عاشقانه " نبض نسل من"
اکنون همراه شویم با
? گــونای ?

?? نگین باقریان

♨️ ♨️ ♨️

میدانی یک چیز شاید ترسناکترین باشد حتی از مرگ!
---> 'خودت که از خودت به ارث رسیده'
هیچ راه فراری نداری
وبال گردنت میشود این وجود ِبی وجود!
درد آنجاست که نقطه به نقطه اش را از حفظی.
' نجابت تا کثافت '
' لیاقت تا حماقت '
سرت را میکشی بیرون و دستت را برای یاری گرفتن با آخرین توان تکان میدهی، شاید کسی دید! کسی غیر خودت...
اما درست در آخرین لحظه این خودِ لعنتی
همه تو را با تمام زورش فشار میدهد پایین
لا به لای هزاران سلول فربه بی خیال...
قهقهه ای میزند و فریاد میکشد بر سرت:
تا آخرین نفس مسافر همین خطی عزیــزم! After the romantic novel "pulse of my generation"
Now we get along with
                   Gunnar ? ?

Teenagers ?? Bagherian
                   
                         ♨️ ♨️ ♨️

Square One thing is perhaps the scariest even death!
---> 'You inherited that from you'
 No escape poverty
Yet there is no liability neck!
Pain, mnemonic is that his point.
'Decency to filth'
'Deserve to stupidity'
You Take your head out your hand to be shaken with the latest give the help, maybe someone saw! Someone other than yourself ...
But at the last moment. This is fucking
All thy presses down with all Zvrsh
Lay among the thousands of fat cells carefree ...
Of his laughter and yelling to you:
 The passenger's last breath linear Baby!