Download رمان پری دریایی APK latest version Free for Android
Version | 1.0 |
Update | 5 years ago |
Size | 2.80 MB (2,937,624 bytes) |
Developer | ALI GHOLAMI |
Category | Apps, Books & Reference |
Package Name | ir.ali.gholami.pparida |
OS | 4.1 and up |
رمان پری دریایی APPLICATION description
دانلود رمان پری دریایی
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
درپیچ وخم این دنیای پر از پستی و بلندی …
پر از غم وشادی به دور از هیاهو،مثل مار افعی
چرا شد غم و اه مهمون لونه ما ؟…
چرا نباید رحم کرد به آدم ها
چی شد اون مهر ومحبت دلها
چیکار کرد با ما این دنیا …
قسمتی از متن رمان :
از قدیم گفتند: خدا هیچ بنی بشری رو از عرش به فرش نرسونه، ولی خدای بزرگ مارو بدجوری
دچار این بحران کرد. از عرشی بزرگ به فرشی کهنه رسوند. نمیدونم حکمت این اتفاقات تاوان کدوم اشتباه بابام بود .
دل رحیمش، یا انسانیتش ؟ یا اینکه مورد امتحان پروردگارقرار گرفتیم!…این سواله که تو این مدت هر لحظه
مثل خوره افتاده به جونم الان دو ماهه بابا سکته کرده و یک گوشه افتاده و ما خونه ی خواهر بزرگم درنا
زندگی میکنیم .خونه ای نقلی که خود پدرم اونو سر جهیزیه به دختر بزرگش داده. چون شوهر خواهرم
سامان فقط یک دانشجوی بی کس بود که عاشق خواهرم شد بابام هم که خیلی آدم مومن و دل
رحمیه با ازدواج و زندگی این دو جفت عاشق موافقت کرد ،کمک کرد و این زندگی رو واسشون ساخت.
ولی از رسم بد روزگار بود یا سادگی بابام که با اعتماد کردن به یک دانشجوی ۲۵ ساله که مدیر عامل
شرکتش کرده بود یک دانشجوی اس و پاس که جز پدر و مادر پیرکسی رونداشت به نام
فرزاد همایون ، که مدت ها برای جلب اعتماد بابای بیچاره و ساده لوح من خودش رو خوب نشون داد .
چون پدر من پسری نداشت با جوان ها خیلی زود و راحت اوخت میگرفت و این شرایط باعث شد تا
آقا فرزاد به همین راحتی همه کاره شرکت بشه،دامادمون سامان که تو شرکت کارها رو زیر نظر
داشت بعد از گذشت چندین مدت ، چند باری به بابام تذکر داد… که این فرزاد یه کارهای
ی داره میکنه .
ولی بابام گفت: تو بیخودی شک داری فرزاد پسر پاک و مومنی هست .
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
درپیچ وخم این دنیای پر از پستی و بلندی …
پر از غم وشادی به دور از هیاهو،مثل مار افعی
چرا شد غم و اه مهمون لونه ما ؟…
چرا نباید رحم کرد به آدم ها
چی شد اون مهر ومحبت دلها
چیکار کرد با ما این دنیا …
قسمتی از متن رمان :
از قدیم گفتند: خدا هیچ بنی بشری رو از عرش به فرش نرسونه، ولی خدای بزرگ مارو بدجوری
دچار این بحران کرد. از عرشی بزرگ به فرشی کهنه رسوند. نمیدونم حکمت این اتفاقات تاوان کدوم اشتباه بابام بود .
دل رحیمش، یا انسانیتش ؟ یا اینکه مورد امتحان پروردگارقرار گرفتیم!…این سواله که تو این مدت هر لحظه
مثل خوره افتاده به جونم الان دو ماهه بابا سکته کرده و یک گوشه افتاده و ما خونه ی خواهر بزرگم درنا
زندگی میکنیم .خونه ای نقلی که خود پدرم اونو سر جهیزیه به دختر بزرگش داده. چون شوهر خواهرم
سامان فقط یک دانشجوی بی کس بود که عاشق خواهرم شد بابام هم که خیلی آدم مومن و دل
رحمیه با ازدواج و زندگی این دو جفت عاشق موافقت کرد ،کمک کرد و این زندگی رو واسشون ساخت.
ولی از رسم بد روزگار بود یا سادگی بابام که با اعتماد کردن به یک دانشجوی ۲۵ ساله که مدیر عامل
شرکتش کرده بود یک دانشجوی اس و پاس که جز پدر و مادر پیرکسی رونداشت به نام
فرزاد همایون ، که مدت ها برای جلب اعتماد بابای بیچاره و ساده لوح من خودش رو خوب نشون داد .
چون پدر من پسری نداشت با جوان ها خیلی زود و راحت اوخت میگرفت و این شرایط باعث شد تا
آقا فرزاد به همین راحتی همه کاره شرکت بشه،دامادمون سامان که تو شرکت کارها رو زیر نظر
داشت بعد از گذشت چندین مدت ، چند باری به بابام تذکر داد… که این فرزاد یه کارهای
ی داره میکنه .
ولی بابام گفت: تو بیخودی شک داری فرزاد پسر پاک و مومنی هست .
↓ Read more