Download رمان پر زدم به سوی تو APK latest version Free for Android
Version | 1.0 |
Update | 6 years ago |
Size | |
Developer | Deniz.Studio |
Category | Apps, Livres et références |
Package Name | ir.ali.gholami.parzabes |
OS | 4.1 ou version ultérieure |
رمان پر زدم به سوی تو APPLICATION description
دانلود رمان: پر زدم به سوی تو
? نوشته: نادیا عثمانی نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۰۹
? خلاصه:
داستان جوانی را حکایت میکند که عشقش را از دست میدهد ودر ان راه سختیهای زیادی تحمل میکند
وبعد از گذر زمان عشق دوباره به سراغ او می آید و عاشق دختر دیگری میشود ودر آنجا داستان دیگر عشق
او آغاز میشود که باز برای رسیدن به عشقش سختیهای زیادی را تحمل میکند و بامخالفت خانواده اش مواجه میشود
وروزی که تصمیم نهاییه خودش را میگرد که تحت هرشرایطی که داشت به عشقش برسد
ولی همان روز اتفاق ناگواری رخ میدهد و…
قسمتی از رمان :
باران به شدت می بارید باد از هر سو شروع به وزیدن کرده بود و امواج دریا همانند شیری زخمی خود را به صخره ها می کوبیند،
درختان تکان می خوردند و برگ ها را از تن خود دور می کردند دراین هنگام غروب معمولا کسی این حوالی دیده نمی شد جوانی
تنها بر تخته سنگی نشسته بود سرش را بر زانو نهاد و به ارامی گریست و به خاطرات گذشته فکر می کرد و تمام وجودش
شعله ور می شد اولین نگاه او را خوب به یاد داشت و از همان نگاه اول عاشق او شده بود و از همان عشق ریشه محبت
در دلش روئیده و جدائی از او را براش دشوار کرده چندین بار خواسته از علاقه اش با او صحبت کند اما او …
? نوشته: نادیا عثمانی نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۰۹
? خلاصه:
داستان جوانی را حکایت میکند که عشقش را از دست میدهد ودر ان راه سختیهای زیادی تحمل میکند
وبعد از گذر زمان عشق دوباره به سراغ او می آید و عاشق دختر دیگری میشود ودر آنجا داستان دیگر عشق
او آغاز میشود که باز برای رسیدن به عشقش سختیهای زیادی را تحمل میکند و بامخالفت خانواده اش مواجه میشود
وروزی که تصمیم نهاییه خودش را میگرد که تحت هرشرایطی که داشت به عشقش برسد
ولی همان روز اتفاق ناگواری رخ میدهد و…
قسمتی از رمان :
باران به شدت می بارید باد از هر سو شروع به وزیدن کرده بود و امواج دریا همانند شیری زخمی خود را به صخره ها می کوبیند،
درختان تکان می خوردند و برگ ها را از تن خود دور می کردند دراین هنگام غروب معمولا کسی این حوالی دیده نمی شد جوانی
تنها بر تخته سنگی نشسته بود سرش را بر زانو نهاد و به ارامی گریست و به خاطرات گذشته فکر می کرد و تمام وجودش
شعله ور می شد اولین نگاه او را خوب به یاد داشت و از همان نگاه اول عاشق او شده بود و از همان عشق ریشه محبت
در دلش روئیده و جدائی از او را براش دشوار کرده چندین بار خواسته از علاقه اش با او صحبت کند اما او …
↓ Read more
![رمان پر زدم به سوی تو screen 1](/img/1.gif)
![رمان پر زدم به سوی تو screen 2](/img/1.gif)
![رمان پر زدم به سوی تو screen 3](/img/1.gif)
![رمان پر زدم به سوی تو screen 4](/img/1.gif)