رمان اروم جونم

نام نويسنده helia_hk
ژانر عاشقانه اجتماعي

مقدمه:
مـــــ? تــــــــــو را ?ہ داشتہ باشم . . .
مهم نيس? ?جا? اي? دنيا زندگ? ?نم . . .
مهم نيس? چند روز ديگر قرار اس? زنده بمانـــــم . . .
مهم نيس? چہ بلاي? ميخواهد سرم بيايد . . .
تــــــــــو تـــــنـها ســـــهم مـــــ? از اي? دنياي? . . .
مــــــ? تــــــــــو را ?ہ داشتہ باشم . . .
بہ تمام آرزوهايم رسيده ام . . .
مـــــ? از خــــــــــدا فقط تــــــــــو را طلـــــب دارم . . .
هـــــمــــــــــيـــــ? . . .
خلاصه:داستان دختري که يه زندگي معمولي و شاد داره اما تو يه مسافرت با کسي اشنا ميشه که زندگيشو از مسير عاديش منحرف ميکنه…..

ا صداي مامانم چشمامو باز کردم
ساينا پاشو پاشو ببينم مگه کلاس نداري پاشو اروم لايه پلک هامو باز کردم و با صدا خواب الود گفتم
نميرم مامان خوابم مياد
مامانم با دست پتو رو از رو زد کنار با صدا بلندش گفت: پاشو ببينم هر چي هيچي نميگم پاشو
من:اوف مامان اوففففف
پاشدمو بدون نگاه به اينه رفتم بيرون که دستو صورتمو بشورم
اومدم برم که سينا از اتاقش اومد بيرون
به به جنگلي از خواب پاشود بلاخره چه عجب من که ميدونم تو با اين کارات اخر پشت کنکوري ميموني
با حرص رومو برگردوندم طرفش تو يه جمله دوبار از کلمه هايي که من بهشون الژي دارم استفاده کرد
اولا که جنگي خودتي دوما حالا ميبيني که بهترين داشگاه قبول ميشم
سينا با صداي بلند خنديد:توو برو قلقلکمون نده اوله صبحي بعد دوباره خنديدو از از پله ها رفت پايين
پشت سرش شکلک دراوردمو رفتم تو دستشويي دستو صورتمو شستمو اومدم بيرون رفتم تو Author helia_hk
Social romance genre

Introduction:
M? You? ہ be Dashtہ. . .
No matter? ? There? Of? The living? ? Nam. . .
No matter? In a few days Buyers? Live. . .
No matter? Chہ disaster? Going to happen to me. . .
You're the only contribute? IPhone? The world? . . .
M? You? ہ be Dashtہ. . .
I've been all my Bہ. . .
M? I just ask God to thee. . .
Hemi? . . .
Summary: The story of a girl who had a happy normal life but you're going on a trip with someone familiar to conserve supplies normally carried through his life looks distracted ... ..

I opened my eyes or my mom's voice
Get up get up get up to see Saina did not have class, I opened my eyes layer slow and sleepy voice said,
Mom will not go anymore sleepy
My mom's hand from his blankets aside with his long voice saying: Stand up Stand up to see whatever Nothing to tell
Me: Oops Mom Avfffff
I went to wash my face in the mirror without looking out of the hands Pashdmv
I came to the Sina came out of his room
In the forest wakes Pashvd finally wow, I know what you monkey with the Karat Passed exam
Romo greed Brgrdvndm with him twice a sentence you my word that I used them Alzhy
First, the war Secondly, now you see yourself I'm the best university
Sina laughed out loud: Tu Go Qlqlkmvn not Khndydv Ole morning then go down the stairs
Hand washing my face emoticon Dravrdmv I went behind him came out I went Shstmv