رمان دختر پسر والیبالی icon

رمان دختر پسر والیبالی

★★★★★
★★★★★
(0.00/5)

1.0Free6 years ago

Download رمان دختر پسر والیبالی APK latest version Free for Android

Version 1.0
Update
Size 2.95 MB (3,093,272 bytes)
Developer Deniz.Studio
Category Apps, Books & Reference
Package Name ir.ali.gholami.DPVALIBA
OS 4.1 and up

رمان دختر پسر والیبالی APPLICATION description

دانلود رمان دختر پسر والیبالی

نوینسده : Nasi 30 _ o عضو انجمن رمان های عاشقانه

ژانر: #اجتماعی# عاشقانه
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۲۸۰
قسمتی از رمان :

…..خسته و کوفته کوله ام رو روی شونه ام جابه جا کردم و توی پیاده رو قدم زنان راه میرفتم.
اسمم آیدین رادمنش و تازه درسم رو تموم کردم ۲۶ سالمه و وضع مالی نسبتا خوبی داریم.
برای درس هم به خارج از کشور اومدم و همینجا یعنی امریکا موندگار شدم البته گاهی

هم به ایران میرم و اونجا به پدر و مادرم سر میزنم.
اینجا به کمک پدرم یک شرکت تاسیس کردم تا دستم تو جیب خودم باشه؛ یه شرکت

واردات صادرات قطعات کامپیوتر .
خیلی به والیبال علاقه دارم و توی کلاساش شرکت کردم. محیط خوبی داره و خیلی

مدرنه؛مربیمون یک اقای میانساله و منو خیلی دوست داره و به خاطر بازی خوبم منو

ب لول های بالاتر بردن و الان تقریبا حرفه ای بازی میکنم. امروز رو خواستم واسه تنوع

پیاده بیام با و همین فکرا به خونه رسیدم.
یک واحد تو یه برج ۲۰طبقه واحد بزرگ و خوبیه ولی از سر من تنها زیادیه و همیشه

خدا انقدر کثیف و شلوغه که به زور یه جا برای نشستن پیدا میشه.
در واحدو باز کردم و کوله ام رو روی مبل پرت کردم و خودمم روی کاناپه لم دادم.
حوصله عوض کردن لباسام رو نداشتم واسه همین با همون لباسا خوابیدم. چشمامو

رو هم گذاشتم تا کم کم خوابم ببره و نفهیدم چیشد که خوابم برد.
با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم!
- الو سلام آیدین کجایی پسر؟
+سلام پویا جان منم خوبم میدونم
- خیل خب، خوبی؟
+ب خوبیت حالا چیکار داشتی زنگ زدی؟
_ روتو برم هیچی لؤناردو جو برش داشت شرط بندی کرد حالام باخته شام همه

رو دعوت کرده ، گفتم زنگ بزنم بیای؛ میای دیگه نه؟؟
+باشه میام من که حوصلم سر رفته حالا کجا میرید؟
- میخوایم ببریمش یه رستوران ایرونی یه شام ایرونی بهش بدیم حال کنه

فهمیدی کجا؟
+اره فهمیدم باشه داداش شب میبینمت
-اوکی دادا خدافظ
+بای
اوف خوب شد زنگ زد وگرنه از تنهایی میپوکیدم!
*دختر و پسر والیبالی* Novel girls boys volleyball

Nvynsdh: Nasi 30 _ o Member of romance novels

Genre: # Social # love
Number of pages: 280 pdf
 Part of the novel:

... ..khsth and bruised my bag on my shoulder and I moved I was walking on the sidewalk walking.
Radmanesh Aydin and finish the new name Drsm I'm 26 and have a relatively good financial situation.
I came to study abroad and here's the America I sometimes everlasting

Both Iran and there I'll head to my parents.
Here to help my father, I founded a company to hand you my own pocket, a company

Import export computer parts.
I love volleyball so much and I participated in Klasash. A good environment and very

Modern, Mrbymvn Myansalh a gentleman and loves me and good for my game

The higher level of almost professional win and now I'm playing. Today I got up diversity

Come walk with and so mentally I came home.
A 20-storey tower in a large and good, but my head is only a long and ever

God is so dirty and busy to force the field to find a place to sit.
In units and I opened my backpack on the sofa and I threw myself on the sofa and I relax.
Meek's why I did not change my clothes I slept with the same laundry. Eyes

I've got so little sleep and Nfhydm Chyshd that I fell asleep.
I woke up to the sound of the phone ringing!
- Hello Hello Aydin Where are you, boy?
+ Hi John, I'm fine, I know dynamic
-Khyl Well, OK?
+ B Khvbyt Now, what did you calling?
I roto _ nothing Lvnardv Joe had cut his bet you all lost Halam

Thus invited, my alarm I come, I come not?
+ I'll be bored wherever you go now?
- Why we're gonna get her a present was an Iranian restaurant dinner Irooni

Where did you know?
+ Saws night I see is my brother
Dada -Avky Khdafz
+ Bypass
Aliyev called good or alone Mypvkydm!
* Male and female volleyball *
↓ Read more
رمان دختر پسر والیبالی screen 1 رمان دختر پسر والیبالی screen 2 رمان دختر پسر والیبالی screen 3 رمان دختر پسر والیبالی screen 4