رمان وانمود کن او را نميبينی

نام رمان :رمان وانمود کن او را نميبيني

به قلم :مري هيگينز کلارک

خلاصه رمان:
داستان درباره ي زني جوان، در زماني نابجا، در مکاني نابجا، هست که به طور ناخواسته درگير ماجراي يک قتل ميشود. او ناگزير است با هويتي دروغين شهري ديگر برود تا راز قتل را آشکار کند…

صفحه ي اول رمان:
هفته ي بعد از روز کارگر بود و زنگ مداوم تلفن هاي پارکر و پارکر به ليسي اعلام مي کرد که بالاخره سکوت تابستاني سپري شده است.در ماه گذشته،کار شرکت تعاوني مانهاتان به گونه اي غير عادي راکد بود،ولي حالا دوباره رونق گرفته بود.
ليسي به ريک پارکر که فنجان قهوه اش را روي ميز مي گذاشت،رو کرد و گفت:
-حالا ديگر وقتش رسيده.از ماه ژوئن تا حالا حتي يک معامله ي درست و حسابي هم نداشتيم.هر کس را مي ديدي راهي هامپتونز يا کيپ بود.اما خداراشکر،حالا همه برگشته اند.من هم از ماه کم کاري لذت بردم.اما حالا وقتش رسيده دوباره کار را شروع کنيم.
تايپ شده درانجمن ديوار
سپس فنجان قهوه ي ريک را برداشت و گفت:
-متشکرم.چقدر خوب است که وارث شرکت به آدم خدمت کند.
-اشکالي ندارد.ليسي،چقدر خوشکل شده اي. Novel novel pretend not see him

By Mary Higgins Clark

Summary of the novel:
The story is about a young woman, when misplaced, locate misplaced, who inadvertently becomes involved in a murder. He is inevitable false identity to another city to solve murder mystery ...

The first page of the novel:
Week after Labor Day, and constantly ringing phones in Lacey Parker and Parker declared that summer has finally gone silent. In the past month, the company co Manhattan was still so unusual, but it was again thriving .
Lacey Rick Parker that her coffee cup on the table, she turned and said:
Now even the other -Hala time Rsydh.az June to a deal with a proper You could see the Ndashtym.hr one way or Cape Hamptvnz But Thank God, now all returned And.mn both enjoy doing Brdm.ama month low it's time to start working again.
Last typed wall
Then Rick coffee is picked up and said:
-Mtshkrm.chqdr good people who inherited the company serves.
Error Ndard.lysy, so pretty now.